بنی اسرائیل در عهدین
یهودیان و به پیروی از آنان، مسیحیان بر این باورند که «اسرائیل» نامی است عبری برای یعقوب بن اساق که به معنای «با خدا کشتی میگیرد» یا «خدا کشتی میگیرد» و «مقاوم و پیروز در نزد خدا و مردمن آمده است.[4] به نقل از عهد عتیق، این نامگذاری به دنبال مصارعة شبانة یعقوب با خدا یا فرشتة خدا در «فنوئیل» بوده است.[5] کاربرد ترادفی اسرائیل و یعقوب به گونهای است که در بسیاری از اشعار عبری، به ویژه در عهد عتیق، استفاده از «یعقوب» و «اسرائیل» در صد وذیل ابیات به صورت جانشین به وفور یافت میشود.[6] البته برخی از واژهشناسان کتاب مقدّس با تفکیک «اسرائیل» به دو بخش «ئیل» به معنای خدا و «اسرا» به معنای عبد و بنده، آن را به معنای «بندة خدا» دانستهاند.[7]بنی اسرائیل در تاریخ اسلامی
اگر چه دربارة بنی اسرائیل در منابع تاریخی اسلامی مطالب زیادی نقل شده و حکایت زندگی آنان از آغاز تا پایان مطرح گردیده است، اما با نگاهی اجمالی به دست میآید که بسیاری از این مطالب برگرفتة از عهدین هستند. در این منابع، بیشتر به پادشاهان حاکم در مناطق اسرائیلی، مناطق و زمان حکومت آنان و برخی از رویدادها و جنگهای مهمی که میان این قوم با اقوام دیگر رخ داده، اشاره شده است.[37] همچنین منابع تاریخی دوازده پسر یعقوب را، که سرکردگان قبایل دوازدهگانه بنی اسرائیل بودند، روبیل، شمعون، لاوی، یهوذا، یشاجر، زفولون، یوسف، بنیامین، کاذ، آشرودان و نفتالی نام بردهاند.[38] از ویژگیهای مهمی که از نقلهای تاریخی دربار بنی اسرائیل بر میآید، سست ایمانی آنان، بازگشت به بتپرستی در موارد متعدد، هراس از مبارزه با دشمنان، ایرادها و اعتراضات فراوان به پیامبران و رهبران دینی و عدم تحمّل مشکلات و سختیهای زندگی است.بنی اسرائیل در قرآن کریم
یکی از اقوامی که به صورت مفصّل مورد توجه قرآن کریم قرار گرفته و آیات زیادی به ذکر وقایع و حوادث و گاه ویژگیهای آنان پرداخته است، قوم بنیاسرائیل است. قرآن حتی به بیان بسیاری از اموری که بنی اسرائیل بر سر آن اختلاف نظر دارند نیز پرداخته است: «ان هذا القرآن یقص علی بنی اسرائیل اکثر الذی هم فیه یختلفون» (نمل:76) این اختلافات در مسائلی مانند نبوت حضرت عیسی علیهالسلام، تورات، شریعت حضرت موسی علیهالسلام و معجزه بودند.[39] آن گونه که از قرآن کریم بر میآید، این گروه از دوازده فرزند یعقوب به وجود آمده و دارای دوازده نقیب بودند: «و لقد أخذ الله مثاق بنی اسرائیل و بعثنا منهم اثنی عشر نقیبا...» (مائده: 12) مفسّران دربارة این نقبای دوازدهگانه اختلاف دارند. برخی آنان را رئیسان قوم دانسته،[40] گروهی دیگر آنان را ضامنانی دانستهاند که خداوند یا حضرت موسی علیهالسلام از آنان عهد گرفت[41] وبرخی «نقیب» را به معنای «گواه» گرفتهند که خداوند یا حضرت موسی علیهالسلام در برابر آنان از بنی اسرائیل عهد گرفت.[42] در برخی از آیات دیگر نیز به دوازده سبط بودن آنها اشاره شده است: مو قطعناهم اثنتی عشره اسباطا امما و اوحینا الی موسی اذاستسقاه قومه ان اضرب بعصاک الحجر فانبجست منه اثنتا عشره عینا قد علم کل اناس مشربهم» (اعراف: 160) در ذیل این آیه، از امام رضا علیهالسلام نقل شده است که اسباط دوازدهگانه فرزندان یعقوب پیامبر علیهالسلام هستند.[43] علامه طباطبائی نیز در بحثی دربارة «سبط» این واژه را معادل «قبیله» در زبان عربی میداند. بر اساس این آیه، خداوند برای هر سبطی چشمهای جاری ساخت.نعمتهای خداوند بر بنی اسرائیل
بنی اسرائیل از اقوامی هستند که قرآن در موارد گوناگون به برخی از نعمتهایی که از آن برخوردار شدهاند اشاره نموده است. این نعمتها عبارتند از:1. اعطای حکم، نبوّت و کتاب
«و لقد آتینا بنی اسرائیل الکتاب والحکم والنبوه» (جاثیه: 16) مراد از «حکم»، آشنایی با مسائل دینی یا تمیز حق از باطل است.[48] در برخی از نقلها، تعداد پیامرانی که خداوند برای هدایت بنی اسرائیل فرستاد تا هزار نفر نیز ذکر شده است که مهمترین آنان حضرت موسی علیهالسلام تورات را به عنوان کتاب آسمانی برای آنان آورد.[49] این نعمت در آیات دیگر نیز مورد اشاره قرار گرفته است: «و آتینا موسی الکتاب و جعلناه هدی لبنی اسرائیل ألا تتخذوا من دونی وکیلا» (اسراء: 2) چون این کتاب مشتمل بر شریعت حضرت موسی علیهالسلام بوده است، خداوند از آن به عنوان هادی برای بنی اسرائیل یاد میکند.[50]2. بهرهمندی از روزی طیب
« ... ورزقناهم من الطیبات» (جاثیه: 16) این روزی حلال همان «منّ» و «سلوی» است که در برخی از آیات به آنها اشاره شده.[51]3. سایه افکندن ابر
هنگامی که حضرت موسی علیهالسلام بنی اسرائیل را از دست فرعون نجات داد و آنان را از مصر بیرون آورد، مدتی بنی اسرائیل در بیابانهای سرگردانی (تیه) به سر میبردند. در این دوران، چون بنی اسرائیل از شدت گرمای خورشید و تشنگی به تنگ آمده بودند، زبان به اعتراض گشودند و از ادامة مسیر امتناع کردند. خداوند به درخواست حضرت موسی علیهالسلام ابری فرساد که در روزها آنان را از نور خورشید محافظت میکرد و بر آنان سای میافکند: «و انزلنا علیکم الغمام ...» (بقره: 57).4. برتری بر عالمیان
«یا بنی اسرائیل اذکروا نعمتی التی انعمت علیکم و انی فضلتکم علی العالمین» (بقره: 122) و «و فضلناهم علی العالمین» (جاثیه: 16) به دلیل برتری امت حضرت محمد صلیالله علیه و آله و سلم بر دیگر امتها، مفسران مراد از «المین» را تنها مردمان زمان بنی اسرائیل یا برتری انان در برخی از موارد مانند کثرت پیامبران یا معجزات واقع شده در زمان انان و برخورداری از نعمتهای فراوانی که در برخی آیات به آنها اشاره شده است، میدانند.[52]5. نجات از دشمنان
«یا بنی اسرائیل قد أنجیناکم من عدوکم» (طه: 80)6. اسکان در زمین
یکی از مشکلات بنی اسرائیل این بود که فرعون با ظلم و ستمهایی که مرتکب میشد، تلاش میکرد آنان را از منطقة حاصلخیز و آباد «مصر» بیرون کند. خداوند با نابود کردن فرعون، آنان را در «سرزمین موعودن سکونت داد و ان را به عنوان نعمتی که بنی اسرائیل را از آن برخوردار کرده است، نام میبرد: «و قلنا من بعده لبنی اسرائیل اسکنوا الأرض فإذا جاء وعدالآخره جئنا بکم لفیفاًن (اسراء: 104) بسیاری از مفسران این سرزمین را «شام»[55] یا مصر دانستهاند.[56] اما برخی از مفسّران با استشهاد به آیة «یا قوم ادخلوا الارض المقدسه التی کتب الله لکم» (مائده: 21) این سرزمین را «ارض مقدس موعود» تفسیر کردهاند.[57]7. نشان دادن معجزات الهی
خداوند برای آنکه ایمان بنی اسرائیل تقویت شود و در اعتقاد خود استوار باشند، بارها معجزات خود را برای آنان نمایان کرد. یکی از این معجزات عبور بنی اسرائیل از دریا وغرق فرعون بود: «و جاوزنا بنی اسرائیل البحر فأتبعهم فرعون و جنوده بغیا وعدوا حتی إذا أدرکه الغرق قال آمنت أنه لا اله الا الذی آمنت به بنو اسرائیل و انا من المسلمین» (یونس: 90) بر اساس برخی از روایات، خداوند برای راسختر شدن ایمان بنی اسرائیل، اجساد همة لشکریان فرعون را در در دریا غرق نمود و تنها جسد فرعون به روی آب آمد و در ساحل قرار گرفت تا حقارت او روشن شود و بنی اسرائیل در مرگ او تردیدی به خود راه ندهند.[61] اما بر اساس برخی از آیات، با اینکه بنی اسرائیل این معجزه را دیدند، ولی وقتی نجات یافتند، باز به خوی بتپرستی و مادیگرایی خویش روی آوردند و از حضرت موسی علیهالسلام خواستند که برای آنان بتی به عنوان معبود برگزیند: «و جاوزنا ببنی اسرائیل البحر فأتوا علی قوم یعکفون علی دصنام لهم قالوا یا موسی اجعل لنا إلها کما لهم آلهه قال إنّکم قوم تجهلون» (اعراف: 138)8. نزول من و سلوی
یکی از نعمتهایی که خداوند بنی اسرائیل را از آن برخوردار کرد و در چند آیه از آن یادآوری نموده، نزول «من» و «سلوی» برای آنان است: «یا بنی اسرائیل قد أنجیناکم من عدوکم و واعدناکم جاب الطور الأیمن و نزّلنا علیکم المن والسلوی» (طه: 80) مفسران گفتهاند: «من» میوهای است درختی که شبها از آسمان بر روی درختان نمایان میشد (ترنجبین) و «سلوی» مرغ بریان است که هر روز بر سفرههای بنی اسرائیل قرار میگرفت.[67]دلایل مذمت بنی اسرائیل در قرآن
در آیهای خداوند از بنی اسرائیل میخواهد بر عهدی که با خدا بستهاند پایدار باشند و از آن اعراض ننمایند. آیه اشاره دارد به اینکه آنان بر عهد خود نمایندند: «و اذ أخذنا میثاق نی اسرائیل لا تعبدون الا الله و بالوالدین احسانا و ذی القربی و الیتامی والمساکین و قولوا للناس حسنا و أقیموا الصلاه و آتوا الزکاه ثم تولیتم الا قلیلا منکم و أنتم معرضون» (بقره: 83)الف. گمراهی با وجود آیات فراوان
قرآن کریم در آیهای از اینکه بنی اسرائیل با وجود نشانههای زیادی که خداوند برای آنان فرستاد، باز هم در گمراهی بودند، آنان را مورد مذمّت قرار میدهد: «سل بنی اسرائیل کم آتیناهم من آیه بینه و من یبدل نعمه الله من بعد ما جاءته فان الله شدید العقاب» (بقره: 211) این نشانهها شامل مار شدن عصای موسی علیهالسلام، سایه انداختن ابرها بر سر بنی اسرائیل در روزهای آفتاب سوزان، شکافته شدن دریا و غرق شدن فرعون و انزال من و سلوی بر آنان بود. [71] اما آنان کفر ورزیدند و گناهانی مانند نقض عهد، قتل انبیا و ترک وصیتهای حضرت موسی علیهالسلام را مرتکب شدند.[72] همچنین وقتی حضرت عیسی علیهالسلام به عنوان پیامبر به سوی آنان فرستاده شد، با آنکه معجزات زیادی مانند زنده کردن مردگان شفا دادن بیماران غیر قابل علاج و بینا نمودن نابینا را نشان داد، بسیاری از آنان از او پیروی نکردند: «و رسولا الی بنی اسرائیل انی قد جئتکم بآیه من ربکم أنی أخلق لکم من الطین کهیئه الطیر فأنفخ فیه فیکون طیرا باذن الله و أبری الأکمه و الأبرص و أحیی الموتی باذن الله و أنبّئکم بما تأکلون و ما تدّخرون فی بیوتکم ان فی ذلک لایه لکم آن کنتم مؤمنین» (آل عمران: 49) اما با وجود این نشانههای زیاد، حضرت عیسی علیهالسلام چیزی بیش از کفر از انان مشاهده نمیکرد: (فلمّا أحس عیسی منهم الکفر قال من أنصاری الی الله» (آل عمران: 52).ب. نافرمانی پیامبران
هنگامی که بنی اسرائیل به دلیل ظلمهای عمالقه یا جالوت به تنگ آمدند و از او خواستند فرماندهی برای آنان برگزینند تا به رهبری او به جنگ با دشمنان بروند، اما هنگامی که این فرمانده تعیین شد، آنان نافرمانی نمودند و به او پشت نمودند: «الم تر الی الملإ من بعد موسی اذ قالوا لنبی لهم ابعث لنا ملکا نقاتل فی سبیل الله قال هل عسیتم ان کتب علیکم القتال الا تقاتلوا قالوا و ما لنا الا نقاتل فی سبیل الله و قد أخرجنا من دیارنا و أبنآئنا فلما کتب علیهم القتال تولوا الا قلیلا منهم والله علیم بالظالمین» (بقره: 246) بیشتر مفسران این پیامبر را شموئیل نبی دانستهاند. سدی اورا شمعون و مجاهد یوشع بن نون میداند.[73]ج. انکار نبوت پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم
بااینکه از بسیاری از آیات بر میآید که بنی اسرائیل پیش از بعثت پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم به آمدن چنین پیامبری علم داشتند، حتی برخی از آنان ویژگیها و اوصاف او را نیز میدانستند: «الذین یتبعون الرسول النبی الأمی الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التواره والانجیل...» (اعراف: 157) و با وجود آنکه علمای بنی اسرائیل نیز بر آمدن چنین پیامبری علم داشتندف اما با بعثت آن حضرت به اوایمان نیاوردند: «اولم یکن لهم آیه أن یعلمه علماء بنی اسرائیل.» (شعراءک 197) با اینکه خداوند وجود نشانههای پیامبر را در کتب آسمانی پیشین و علمای بنی اسرائیل دلیلی بر صحت ادعای نبوّت آن حضرت میگیرد، اما بسیاری از بنی اسرائیل و علمای آنان نبوت آن حضرت را انکار کردند.[74]د. عمل نکردن به کتاب آسمانی
با آنکه بنی اسرائیل مدعی بودند کتاب آسمانی آنان تورات است و آنان به دستورات این کتاب پایبند هستند، اما مواردی از تخلّفات آنان از این کتاب آسمانی ذکر شده است: هنگامی که بنی اسرائیل به پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم در مورد خوردن برخی از غذاها مانند گوشت و شیر شتر اعتراض کردند و مدعی شدند حضرت ابراهیم علیهالسلام گوشت و شیر نمیخورد و در دین او چنین غذاهایی حرام بود، شما چگونه مدعی هستید بر دین ابراهیم هستید ولی از این غذاها پرهیز نمیکنید، قرآن چنین حرمتی را تکذیب کرده، از آنان میخواهد بر کتاب آسمانی خویش پایبند باشند: «کل الطعام کان حلا لبنی اسرائیل الا ما حرم اسرائیل علی نفسه من قبل ان تنزل التواره قل فأتو بالتواره فاتلوها ان کنتم صادقین» (آل عمران: 93) در اینجا مراد از «اسرائیل»، حضرت یعقوب علیهالسلام است که به دلایلی، خوردن گوشت و شیر شتر را بر خود حرام کرده بود.[75] به دلیل آنکه نی اسرائیل بیهوده آنچه در تورات بیان نشده بود بدان نسبت دادند، خداوند نیز بر برخی از غذاهای حلال را بر آنان تحریم نمود: «فبظلم من الذین هادوا حرّمنا علیهم طیبات أحلت لهم و بصدّهم عن سبیل الله کثیرا» (نساء: 160) همچنین خداوند در آیهای دیگر، بنی اسرائیل را به دلیل عمل به برخی از کتاب و ترک برخی دیگر از آن، مورد سرزنش قرار میدهد: «أفتؤمنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض» (بقره: 85) با توجه به صدر آیه، ممکن است مراد از این تفکیک، عمل کردن به دستور تورات دربارة فدیة اسیران و ترک دستور آن دربارة اخراج آنان باشد: «إن یأتوکم أساری تفادوهم و هو محرم علیکم إخراجهم ...» (بقره: 85)ه . اسراف
از ویژگیهایی که قرآن کریم پس از بیان قتل عمد نفس مؤمنه برای بنی اسرائیل بیان میکند این است که آنان با وجود آیات و نشانهها و پیامبرانی که به سوی آنان فرستاده شده، اسرافکارند: «من أجل ذلک کتبْنا علی بنی اسرائیل أنه من قتل نفسا بغیر نفس أو فساد فی الارض فکأنّما قتل الناس جمیعاً و من أحیاها فکأنما أحیاالناس جمیعاً و لقدْ جاءتْهم رسلنا بالبینات ثم ان کثیرا منهم بعد ذلک فی الارض لمسرفون» (مائده: 32) مفسران این اسراف را خروج از اعتدال و تحریم حلالها و تحلیل محرّمات و قتل نفس عمدی تفسیر کردهاند.[76]و. شرک
«لقد کفر الذین قالوا ان الله هو المسیح ابن مریم و قال المسیح یا بنی اسرائیل اعبدوا الله ربی و ربکم انه من یشرک بالله فقد حرّم الله علیه الجنه» (مائده: 72) مفسّران این گروه را «یعقوبیه» از قوم بنیاسرائیل دانستهاند که به اتحاد مسیح با خدا اعتقاد داشتند و ناسوت را به لاهوت باز میگرداندند.[77]ز. آسیبرسانی به پیامبران و انکار آنان
از نعمتهایی که خداوند برای عیسی علیهالسلام بر میشمارد، محافظت از او در برابر آسیبهای بنی اسرائیل و اعطای آیات روشن بر نبوّت اوعلیرغم کفر آنان است: «إذ قال الله یا عیسی ابْن مریم اذکر نعمتی علیک و علی والدتک اذ أیدتک بروح القدس ... و اذ کففت بنی اسرائیل عنک اذ جئهم بالبینات فقال الذین کفروا منهم ان هذا الا سحر مبین» (مائده: 110) برخی از مفسّران نقل کردهاند عدهای از بنی اسرائیل قصد قتل حضرت عیسی علیهالسلام را داشتند که خداوند با فرستادن شبیهی برای او جانش را حفظ کرد، در حالی که آنان گمان میکردند او را کشتهاند.[78] علامه طباطبائی معتقد است؛ به هر حال، از این آیه بر میآید که بنی اسرائیل قصد آزار عیسی علیهالسلام را داشتند و به او ایمان نیاوردند.[79]ح. تفرقه و اختلاف
با وجود آنکه خداوند بنی اسرائیل را از دست دشمنان به ویژه فرعون نجات داد و آنان را در منطقهای بسیار مرفه ساکن کرد و از انواع روزی ها برخوردار ساخت، اما آنان پس از مدت کوتاهی که تورات بر ایشان نازل شد، دچار اختلاف و تفرقه شدند: «و لقد بوانا بنی اسرائیل مبوء صدق و رزقناهم من الطیبات فما اختلفوا حتی جائهم العلم ان ربک یقضی بینهم یوم القیامه فیما کانوا فیه یختلفون» (یونس: 93) یعنی: تا زمانی که علم به رسول و کتاب نداشتند بر کفر خویش اتفاق داشتند، ولی پس از علم به آنها گروهی ایمان آوردند و گروهی دیگر کفر ورزیدند.[80] یا مراد آن است که پیش از بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که تنها آشنایی اندکی با ویژگیها و اوصاف آن حضرت داشتند، به او ایمن آوردند، ولی پس از بعثت، در آنان اختلاف ایجاد شد.[81] برخی نیز بر این باورند که آنان پیش از خواندن تورات و علم به وظایف خود، همه بر یک باور بودند، ولی پس از علم به احکام و شریعت موسوی، گروهی آن را پذیرفتند و گروهی دیگر رها نمودند.[82]ط. فساد در زمین
خداوند در قرآن خبر داده است که بنی اسرائیل دوباره در زمین فساد میکنند: «و قضیْنا الی بنی اسرائیل فی الکتاب لتفسدنّ فی الارض مرتین و لتعلن علوا کبیرا» (اسراء: 4) مفسران یکی از این فسادها را مخالفت با احکام تورات و قتل پیامبرانی مانند اشعیا و ارمیای نبی و دیگری را قتل زکریا، یحیی و قصد قتل حضرت عیسی علیهالسلام دانستهاند.[83] برخی دیگر از مفسران با استناد به روایتی از امام صادق علیهالسلام، فساد نخست را شهادت امام علی علیهالسلام، فساد دوم را طعن و شهادت امام حسن علیهالسلام و علو کبیر را شهادت امام حسین علیهالسلام تفسیر کردهاند و آیه بعد «فاذا جاء وعد أولاهما بعثنا علیکم عباداً لنا أولی بأس شدید فجاسوا خلال الدّیار و کان وعداً مفعولا» (اسراء: 5) را اشاره به ظهور حضرت قائم علیهالسلام دانستهاند.[84]ی. امر به نیکی و ترک آن
خداوند یهودیان را به دلیل اینکه مردم را به انجام کارهای نیک و خیرات دعوت میکنند ولی خود عمل ناپسند انجام میدهند آن خیرات را رها میکنند، مورد نکوهش قرار میدهد: «أتأمرون الناس بالبر و تنسون انفسکم و أنتم تتلون الکتاب أفلا تعقلون» (بقره:44) برخی از مفسران با بهرهگیری از «أنتم تتلون الکتاب» معتقدند: این آیه دربارة بزرگان و علمای یهود است که مردم را به ادای صدقات و مبرّات دعوت میکردند و اموالی را که از این راه به دست میآمد، برای خود مصرف میکردند.[85] از دیگر صفات ناپندی که خدا برای بنی اسرائیل ذکر کرده، ترک نهی از منکر است: «کانوا لا یتناهون عن منکر فعلوه لبئس ما کانوا یفعلون» (مائده: 79) در روایتی از امام صادق علیهالسلام نقل شده است که آنان نه گناه میکردند و نه در مجالس گناه دیگران شرکت میکردند، بلکه این ملامت تنها به دلیل بیتفاوتی و سکوت آنان در برابر گناه دیگران بود.[86] برخی از مفسّران منکری را که این گروه در برابر آن سکوت کردهاند، صید ماهی در روز شنبه دانستهاند که اصحاب سبت مرتکب آن شده بودند.[87]ک. گوسالهپرستی
پس از آنکه خدا بنی اسرائیل را از ظلم و ستم فرعون رها کرد و فرعون و لشکریان او را غرق ساخت و حضرت موسی علیهالسلام وارد وادی طور شد، از حضرت موسی علیهالسلام دعوت کرد که برای عبادت به مدت سسی روز به کوه طور برود. سپس بر اساس بدائی که حاصل شد، حضرت موسی علیهالسلام ده شب دیگر در آن کوه به عبادت خود ادامه داد. هنگامی که مدت سی روز گذشت و بنی اسرائیل از حضرت موسی علیهالسلام خبری نیافتند، به گوسالهپرستی روی آوردند: «و اذ واعدنا موسی اربعین لیله ثم اتخذتم العجل من بعده و أنتم ظالمون» (بقره: 51) بر خلاف عهدین آن گونه که از برخی آیات دیگر بر میآید، این گوسله به وسیلة سامری، که بنابر برخی تفاسیر، نام او موسی بن ظفر یا میحا و شخصی زرگر بود،[88] ساخته شد: «فکذلک ألقی السامری فأخرج لهم عجلا جسدا له خوار»(طه: 87 و 88) اگر چه برخی از آیات به حیلههای سامری اشارهای نمودهاند: «قال فما خطبک یا سامری قال بصرت بما لم یبصروا به فقبضت قبضه من اثر الرسول فنبذتها و کذلک سوّلت لی نفسی» (طه: 95 و 96)، ولی دربارة کیفیت ساخت گوساله و عامل خروج صدا از آن، که باعث گمراهی بنی اسرائیل گردید، میان مفسّران اختلاف نظر وجود دارد.[89] آنچه از این آیات بر میآید این نکته است که ایمان بنی اسرائیل به اندازهای سست و بیپایه بود که بامشاهدة این گوساله، به سرعت از ایمان خود بازگشته، سفارشهای حضرت موسی علیهالسلام و فریادهای برادرش هارون علیهالسلام را نادیده گرفتند و آ ن گوساله را خدای خویش پنداشتند: «فقالوا هذا الهکم و اله موسی فنسی دفلا یرون ألا یرجع الیهم قولا و لا یملک لهم ضرّا و لا نفعا و لفد قال لهم هارون من قبل یا قوم انما فتنتم به و ان ربکم الرحمن فاتبعونی و أطیعوا أمری قالوا لن نبرح علیه عاکفین حتی یرجع الینا موسی» (طه: 88 ـ 91)ل. در خواست رؤیت خدا
یکی از شرطهایی که بنی اسرائیل برای ایمان آوردن به حضرت موسی علیهالسلام مطرح کردند، دیدن خداوند به صورت آشکار و با چشم ظاهری بود: «و اذ قلتم یا موسی لن نؤمن لک حتی نری الله جهره فأخذتکم الصاعقه و أنتم تنظرون» (بقره: 55) دربارة اینکه این گروه از بنی اسرائیل، که چنین درخواستی از حضرت موسی علیهالسلام کردند چه کسانی از بنی اسرائیل بودند، میان مفسران اختلاف نظر وجود دارد. بسیاری از مفسّران گفتهاند: اینان همان هفتاد نفری بودند که حضرت موسی علیهالسلام آنان را برای حضرت در میقات از میان بنی اسرائیل برگزید. وقتی این هفتاد نفر گفت و گوی خدا با حضرت موسی علیهالسلام را از کوه طور شنیدند: «و لما جاء موسی لمیقاتنا و کلمه ربه قال رب أرنی أنظر الیک» (اعراف: 143)، از او خواستند که اگر در گفتار خویش صادق است، او را به بنی اسرائیل بنمایاند. به همین دلیل، حضرت موسی علیهالسلام نیز درخواست رؤیت خدا نمود: «قال رب درنی أنظر الیک»[90] برخی دیگر این گروه را همان کسانی میدانند که به گوسالهپرستی روی آورند.[91] به هر حال، در پی این درخواست ناشایست، خداوند صاعقهای به صورت آتش، صدای ترسناک یا جنودی آسمانی فرستاد و همگی آنان را نابود کرد، اما دوباره آنان را زنده ساخت. از آنجا که درخواست رؤیت از سوی حضرت موسی علیهالسلام نبود و با استشهاد به آیة «فقد سألوا موسی أکبر من ذلک فقالوا أرنا الله جهره فأخذتهم الصاعقه بظلمهم ثم اتخذوا العجل من بعد ما جائتهم البینات فعفونا عن ذلک و آتینا موسی سلطانا مبینا» (نساء: 153) بسیاری از مفسّران بر این نکته تصریح کردهاند که حضرت موسی علیهالسلام از کسانی نبود که در اثر صاعقه نابود گشته و دوباره زنده شده باشد.[92] ابوالقاسم بلخی و برخی از متکلمان این آیه را دلیل انکار رؤیت خداوند دانستهاند.[93] همچنین این آیه و آیه بعد، که به زنده شدن مجدد بنی اسرائیل پس از صاعقه اشاره دارد «ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون» (بقره: 56)، شاهد گویایی بر صحت اعتقاد شیعه دربارة «رجعت» است.[94]م. بهانهگیری
یکی از مسائلی که خداوند در قرآن کریم بنی اسرائیل را بدان ملامت نموده، بهانهگیریهای مکرر آنان است. یکی از این بهانهگیریها دربارة غذایی است که خداوند به آنها روزی کرده بود و آنان به راحتی از آن استفاده میکردند: «و اذ قلتم یا موسی لن نصبر علی طعام واحد فادع لنا ربک یخرج لنا مما تنبت الارض من بقلها و قثائها و فومها و عدسها و بصلها ...» (بقره: 61) در اینجا مراد از «طعام واحد»، که بنی اسرائیل از خوردن آن خسته و ملول شده بودند، «من» و «سلوی» بود؛ همان مرغ بریان و میوههایی که خدا هر روز و شب بر سفرة آنان میفرستاد. هنگامی تشنگی نیز حضرت موسی علیهالسلام عصای خود را بر سنگی میزد و دوازده چشمه از آن میجوشید و هر یک از قبایل بنی اسرائیل از چشمهای مینوشیدند.[95] در برابر این ناشکری خداوند این نعمتها را از آنان گرفته و آنان را به سوی وادی مصر روانه کرد: «قال اتستبدلون الذی هو أدنی بالذی هو خیر اهبطوا مصرا فان لکم ما سألتم و ضربت علیهم الذله و المسکنه ... » (بقره: 61) مفسران «ذلت را اجبار بر پرداخت جزیه و «مسکنت» را فقر تفسیر کردهاند.[96]ن. پولدوستی و فخر فروشی
هنگامی که جالوت بر بنی اسرائیل مسلط شد، انان برای رهایی از ستمهای او از پیامبر زمن خویش شخصی نیرومند و جنگجو را تقاا کردند که به فرماندهی او به مبارزه با جالوت بروند. آن پیامبر طالوت را، که فردی نیرومند و فرماندهی شایسته بود، به آنان معرفی کرد. اما بنی اسرائیل با محور قرار دادن ثروت و مال دنیوی، فقر او را به رخ کشیده، از پذیرش فرماندهی طالوت امتناع کردند: «قالوا أنی یکون له الملک علینا و نحن أحق بالملک منه و لم یؤت سعه من المال ...» (بقره: 247) چون پادشاهان از فرزندان حضرت یوسف علیهالسلام و پیامبران از نسل لاوی به وجود آمدند و طالوت از نسل بنیامین بود، به همین دلیل، چون هیچیک از دو امتیازی که بنی اسرائیل به آنها فخر میفروختند نصیب او نشد، بنی اسرائیل او را شایستة فرماندهی نمیدانستند.[97]س. خون ریزی
یکی از پیمانهایی که خدا از بنی اسرائیل گرفت ترک خون ریزی و کشتار همکیشان و یهودیان دیگر بود: «و إذ أخذنا میثاقکم لا تسفکون دماءکم و لا تخرجون انفسکم من دیارکم تظاهرون علیهم بالاثم والعدوان.»(بقره: 84 و 85) اما بنی اسرائیل بر این پیمان خویش نیز پایبند نبودند، نزاعها و جنگهای قومی زیادی به راه انداختند و باعث خونریزیهای زیادی شدند: «ثم أنتم هؤلاء تقتلون أنفسکم و تخرجون فریقا منکم من دریاهم تظاهرون علیهم بالاثم والعدوان و إن یأتوکم أساری تفادوهم و هو حرم علیکم إخراجهم ...» (بقره: 85) بر اساس برخی از روایات، این آیه دربارة قبیلههای «بنی قریظه» و «بنی نظیر» است که مکرر به جنگ و خونریزی با یکدیگر پرداختند.[98] قمی در بیان شأن نزول این آیه، در بحثی مفصل و با استناد به برخی از روایات شیعی و اهل سنت آن را دربارة تبعید ابوذر به «ربذه» به وسیلة خلیفة سوم میداند.[99]عذابهای بنی اسرائیل
خداوند به دلیل گناهانی که بنی اسرائیل مرتکب شدند، عذابهایی بر آنان مقرر کرد که برخی از آنها در قرآن اشاره شده است:1. لعن الهی و کوردلی
خداوند با نعمتهایی که به بنی اسرائیل عطا کرد، پیامبرانی را به سوی آنان فرستاد و از آنان خواست دستوراتی را که از آنان خواسته است بجای آورند: «و لقد أخذالله میثاق بنی اسرائیل و بعثنا منهم اثنی عشر نقیبا و قال الله انی معکم لئن أقمتم الصلاه و آتیتم الزکاه و آمنتم برسلی و عزرتموهم و أقرضتم الله قرضا حسنا لأکفرن عنکم سیئاتکم و لأدخلنکم جنات تجری من تحتها الأنهار ...» (مائده: 12) اما در آیة دیگر، از نقض پیمانها و عملی نشدن دستورات الهی به وسیلة آنان خبر داده، آنان را گرفتار لعن الهی میداند: «فبما نقضهم میثاقهم لعنا هم و جعلنا قلوبهم قاسیه یحرفون الکلم عن مواضعه ونسوا حظا مما ذکّروا به ولا تزال تطّلع علی خائنه منهم الا قلیا منهم ...» (مائده: 13) این لعن الهی دوری از رحمت، مسخ یا پرداخت جزیه بود.[100] سنگدلی آنان نیز به اندازهای بود که تورات را تحریف کردند و جز اندکی از آنان به پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم ایمان نیاوردند. علاوه بر لعن الهی، که بنی اسرائیل را شامل شد، در برخی از آیات دیگر، بنی اسرائیل مورد لعن برخی از پیامبران نیز قرار گرفتهاند: «لعن الذین کفروا من بنی اسرائیل علی لسان داوود و عیسی بن مریم ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون» (مائده:78).2. رسوایی در دنیا و آخرت
به دلیل گناهانی مانند قتل نفس، عداوت با مؤمنان و کفر به کتابهای آسمانی، خداوند بنی اسرائیل را به رسوایی در دنیا و آخرت تهدید کرده و عذاب دردناک الهی را به آنان خبر داده است: «ثم أنتم هؤلاء تقتلون أنفسکم و تخرجون فریقا منک من دیارهم ... فما جازء من یفعل ذلک منکم الا خزی فی الحیاه الدنیا و یوم القیامه یردون الی اشد العذاب و مالله بغافل عما تعملون.»(بقره:85»دستورات خدا به بنی اسرائیل
از بررسی مجموعه آیات قرآن کریم، بر میآید که خداوند متعال در برابر نعمتهایی که به بنی اسرائیل ارزانی داشته است، دستوراتی به آنان داده و از آنان میخواهد برخی از کارها را به جای آورده، برخی دیگر را ترک نمایند. این دستورات عبارتند از:الف. وفای به عهد
به دلیل پیمانشکنیهای مکرری که از بنی اسرائیل، سرزد، خداوند در چند مورد از آنان خواسته است بر عهد پیمان خویش استوار بوده، از هر گونه پیمانشکنی پرهیز نمایند: «یا بنی اسرائیل اذکروا نعمتی التی أنعمت علیکم و أوفو بعهدی ...» (بقره:40) برخی از مفسران این آیه را خطاب به یهودیان زمان پیامبر میدانند و عدهای دیگر آن را شامل مسیحیان نیز دانستهاند. برخی نیز آن را دربارة احبار و عالمان یهودی میدانند.[104]ب. ترس از خدا
گویا بنی اسرائیل با نافرمانیها و پیمانشکنیهای مکرر خود، هیچ هراسی از عذاهای ابدی الهی نداشتند و بر شیوه پیشین خویش مداومت میکردند. به همین دلیل، خدا در قرآن پس از دعوت آنان بر وفاداری، از آنان میخواهد از عذاب او هراسان باشند: «یا بنی اسرائیل اذکروا نعمتی التی أنعمت ... و إیای فارهون»(بقره: 40) شاید این آیه از بنی اسرائیل میخواهد به دلیل ترس از ظالمان، عهد خویش با خدا را در مخالفت با پیامبر اکرم صلیالله علیه و اله و سلم[111] یا ارتکاب گناهان[112] نقض نکنند و تنها از او بترسند؛ همچنان که این نکته از «ایای»، که مفید حصر است استفاده میشود. همچنین در آیة دیگری، بنی اسرائیل را از عذاب روز جزا پرهیز داده است: «واتقوا یوما لا تجزی نفس عن نفس شیئا و لا یقبل منها شفاعه ...»(بقره:48)ج. ایمان به وحی
یکی از دستورات خداوند به بنی اسرائیل ایمان به آنچه او نازل کرده و نهی از کفر و انکار آن است: «و آمنوا بما أنزلت مصدقا لما معکم و لا تکونو أول کافر به و لاتشتروا بآیاتی ثمنا قلیلا وایای فاتقون»(بقره:41) مفسران «بما انزلت» را نبوت پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم که در تورات به آن خبر داده شده[113] یا قرآن[114] دانستهاند. از امام باقر علیهالسلام نقل شده است: عدهای از علمای بنی اسرائیل مانند حیّ بن اخطب و کعب بن اشرف با آنکه در تورات از نبوّت پیامبر اکرم صلیالله علیه و اله و سلم آگاهی یافته بودند به دلیل آنکه از هدایای مردمی یا کمکهای حکومتی بهرهمند شوند، آن را انکار کردند.[115] بنابراین، «ثمن قلیل» ثمن دنیایی است که احبار برای دستیابی به آن، آخرت خویش را فروختند. اما با استناد به آیاتی مانند: «و قتلهم الانبیاء بغیر حق» (نساء: 155)، که از آن جواز قتل پیامبران با حق اثبات نمیشود، روشن میگردد که از تعبیر «لا تکونوا اول کافر به» بر نمیآید که کافر بعدی بودن اشکالی ندارد، بلکه مفسران بر این باورند که با توجه به پیشی گرفتن قریش بر یهود در کفر به پیامبر و کتمان نبوّت او، مراد از آیه میتواند اول بودن در میان اهل کتاب،[116] امام و پیشوای کفار بودن،[117] اولین کافر اهل معرفت و آگاهی[118] یا سابق نبودن بر دیگران برای پیروی آنان[119] باشد. برخی از مفسران نیز این آیه را دربارة کتمان حقانیت حضرت علی علیهالسلام به دلیل منافع دنیوی قلمداد کردهاند.[120]د. عدم خلط حق و باطل و کتمان حق
«و لا تلبسوا الحق بالباطل و تکتموا الحق و أنتم تعلمون» (بقره:42) از امام حسن عسکری علیهالسلام نقل شده است: این آیه دربارة یهودیانی است که با پذیرش اصل نبوت پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم و جانشین حضرت علی علیهالسلام، بر این باور بودند که این مسئله پانصد سال دیگر اتفاق خواهد افتاد. بنابراین، حق و باطل را با هم آمیخته بودند.[121] برخی از مفسّران به نقل از ابن عباس گفتهاند: آنان نبوّت حضرت محمد صلیالله علیه و آله و سلم را دربارة دیگران میپذیرفتند، ولی در مورد خودشان چنین باوری نداشتند.[122] ممکن است این آیه خطاب به رؤسا و عالمان بنی اسرائیل بوده و مراد از آن خلط حق و باطل در تورات باشد؛ یعنی آنان برخی از اخبار و احکام تورات را، که به سودشان بود، میپذیرفتند، ولی آن بخش را که به بیان صفات پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم مربوط میشد، کتمان میکردند. این تفسیر با ادامه آیة «و تکتموا الحق و أنتم تعلمون» سازگاری بیشتری دارد.[123] البته برخی از مفسّران «و أنتم تعلمون» را به معنای آگاهی بنی اسرائیل از معاد و جزا یا عذابهایی مانند مسخ، که خداوند پیشینیان آنان را به آن مبتلا کرد، تفسیر نمودهاند.[124]ه . اقامه نماز و ادای زکات
یکی از دستورات خدا به بنی اسرائیل، که در چند آیه مورد توجه قرار گرفته و تکرار شده،[125] دستور به برپایی نماز و ادای زکات است: «و أقیموالصلاه و آتوالزکاه وارکعوا مع الراکعین» (بقره: 43) بسیاری از مفسران مخاطبان این آیه را بنی اسرائیل دانستهاند که خداوند التزام به احکام شرعی را به آنان دستور داده است. دلیل ذکر نماز و زکات این است که از میان عبادات بدنی، نماز و در میان عبادات مالی، زکات برترین است.[126] برخی از مفسّران نیز آیه را اشاره به اعمال روز فطر میدانند که شامل نماز و زکات فطره است.[127] برخی از راویان روایتهایی از امام صادق و امام رضا علیهماالسلام نقل کردهاند که در استدلال به وجوب نماز و زکات فطره به این آیه تمسک جستهاند.[128] ملاصدرا از این آیه استفاده میکند که اهل کتاب نیز همانند مسلمانان مأمور به فروعات هستند، اگر چه شرط قبولی این اعمال این و باور به معتقدات مسلمانان است.[129] برخی از مفسّران در تأیید اینکه این آیه اشاره به بنی اسرائیل است به «... وارکعوا مع الراکعین» استشهاد کرده و معتقدند: چون نماز یهودیان رکوع ندارد، بخش نخست آیه دستور به آنان و بخش دوم مختص مسلمانان است.[130] اما با توجه به اینکه با نزول قرآن، بنیاسرائیل مأمور به همة دستورات قران هستند، این تفسیر دور از واقع به نظر میرسد. به همین دلیل، بسیاری از مفسّران توجیههایی مطرح کردهاند که این قسمت از آیه به نماز جماعت، تواضع در برابر عظمت الهی یا همانگونه که از ابن عباس نیز نقل شده است، به پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم و حضرت علی علیهالسلام ـ که نخستین رکوع کنندگان بودند ـ اشاره دارد.[131]و. عبادت خدا، احسان به والدین و دستگیری از یتیمان و بینوایان
«و إذ خذنا میثاق بنی اسرائیل لا تعبدون إلا الله و بالوالدین إحساناً و ذی القربی و الیتامی والمساکین ...» (بقره: 83)ز. گفتار نیکو
خداوند از بنی اسرائیل میخواهد در گفتار از ناسزاگویی و پرخاشگری دوری جسته، نیکو سخن بگویند: «و قولوا للناس حسناً» (بقره:83) احمد بن محمد درروایتی به نقل از امام صادق علیهالسلام «الناس» در این آیه را پیامبر اکر و اهل بیتش علیهمالسلام تفسیر کرده است.[134]ح. پرهیز از زیادهروی
یکی از نعمتهایی که خداوند برای بنیاسرائیل مقرر کردد برخورداری از روزی فراوان و غذاهای پاکیزهای بود که به آنها بخشید. از این رو، از آنان میخواهد در آنچه به آنان روزی کرده است زیادهروی و طغیان نکنند و حد اعتدال را رعایت نمایند: «کلو من طیبات ما رزقناکم و لا تطغوا فیه فیحل علیکم غضبی ...» (طه: 81) برخی از مفسران با استشهاد به آیاتی مانند: «و إذ قلتم یا موسی لن نصبر علی طعام واحد فادع لنا ربک یخرج لنا مما تنبت الأرض ...» (بقره: 61) طغیان را کفران نعمت و شاکر نبودن آنان در برابر این روزیها دانستهاند.[135] ممکن است این طغیان خوردن این روزیها به صورت حرام باشد.[136]پی نوشت ها:
[1] ابو منصور جوالیقی، المعرب، تحقیق احمد محمد شاکر، بیروت، مطبعه دارالکتب، 1389 ق، ص 61 و 62/ محمد بن عزیز سجستانی، غریب القرآن، تحقیق احمد عبدالقادر اصلاحیه، دمشق، دار طلاس للداراست والترجمه والنشر، 1993 م، ص 126.
[2] برای توضیح بیشتر، ر.ک: آرتور جعفری، واژههای دخیل در قرآن، تهران، توس، ص 119 و 120.
[3] ابیبکر محمد بن عزیز سجستانی، پیشین، ص 126/ محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، روائع التراث العربی، ج 1، ص 359.
[4] عهد عتیق، خروج 32: 31 ـ 22.
[5] همان و نیز ر.ک: بطرس عبدالملک، جون الکساندر طمسن و ابراهیم مطر، قاموس الکتاب المقدس، چ دهم، قاهره، دارالثقافه، ص 69 ـ 72.
[6] ر.ک: اعدا، 7: 23/ مزامیر، 14: 7.
[7] سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، 1412 ق، ج 1، ص 278.
[8] نک: قرنتیان، 10: 18.
[9] نک: روم، 9: 6.
[10] نک: اول سموئیل، 11: 8.
[11] پیدایش، 29: 35 ـ 31 و 30: 23 ـ 1.
[12] پیدایش، 43 تا 46.
[13] خروج، 1: 1 ـ 22.
[14] خروج، 3: 1 ـ 18.
[15] مستر هاکس، قاموس کتاب مقدس،
[16] خروج، 14: 1 ـ 31.
[17] همان، 17: 1 ـ7.
[18] همان، 19: 1 ـ 7.
[19] همان، 20: 1 ـ 21.
[20] همان، 32ک 1 ـ 35 و نیز ر.ک: تثنیه، 9ک 6 ـ 29.
[21] همان، 35: 1 ـ 3.
[22] اعداد، 10: 11 ـ 14.
[23] اعداد، 25: 1 ـ 4.
[24] اعداد، 27: 12ـ23 و نیز ر.ک: تثنیه، 31: 1 ـ 8.
[25] ثنیه، 31: 7 ـ 8.
[26] یوشع، 13 تا 21.
[27] اول سموئیل، 1: 16 ـ 8.
[28] ر.ک: اول سموئیل، 16: 1 ـ 8 / دوم سموئیل، 8: 1 ـ 13 / اول پادشاهان، 1: 11 ـ 15 / اول پادشاهان: 4: 1 ـ 2.
[29] اول پادشاهانف 18: 1 ـ 7.
[30] دوم پادشاهان، 19: 1 ـ 5 و نیز همان، 22: 1ـ2.
[31] ایوب، 1 ـ 16.
[32] ارمیا، 1: 1 ـ 4.
[33] همان، 2: 1 ـ 4.
[34] همان، 52: 1 ـ 31.
[35] حزقیال: 2: 1 ـ 10.
[36] ر.کک عهد عتیق، چهار کتاب پایانی.
[37] برای توضیح بیشتر، ر.ک: طبری، پیشین، ج 1، ص 360 / علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب، مصر، السعاده، 184 ق، ج 1، ص 50 ـ 80 / احمد بن ابی اسحاق یعقوبی، تاریخ یعقوبی، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، 1364، ج 1، ص 31 ـ 100.
[38] یعقوبی، پیشین، ج 1، ص 31.
[39] شیخ طوسی، التبیان، نجف، مکتبهالامین، 1376 ق، ج 8، ص 116.
[40] همان، ج 3، ص 465 / سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، چ دوم، قم، جامعة مدرسین، 1363، ج 1، ص 258.
[41] محمد بن محمدرضا قمی مشهد، فسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1366، ج 4، ص 60.
[42] شیخ طوسی، پشین، ج 3، ص 465.
[43] همان، ج 5، ص 8/ عبدالعلی بن جمعه عروسی حویزی، نورالثقلین، چ 2، قم، مجاهدی، 1383 ق، ص 87.
[44] شیخ طوسی، پیشین، ج 2، ص 531/ فضل بن حسن طبرسی، مجمعالبیان، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، 1379 ق، ج 1، ص 475 / محمدبن محمد رضا قمی مشهدی، پیشین، ج 3، ص 161.
[45] یونس: 93.
[46] حج: 26.
[47] اعراف: 134.
[48] فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 5، ص 75.
[49] سید محمد حسین طباطبائی، پیشین، ج 18، ص 178.
[50] همان، ج 13، ص 36 / همچنین نک: سجده: 23.
[51] همان، ج 18، ص 178.
[52] شیخ طوسی، پیشین، ج 9، ص 254/ فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 5، ص 75/ ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، قم، بیدار، 1361، ج 3، ص 311 / سید محمدحسین طباطبایی، پیشین، ج 18، ص 178.
[53] سید محمد حسین طباطبائی، پیشین، ج 14، ص 201.
[54] همچنین نک: ابراهیم 6.
[55] شیخ طوسی، پیشین، ج 6، ص 529.
[56] علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، قم، موسسه دارالکتاب، 1404 ق، ج 2، ص 29 / محمد بن عبدالله زرکشی، البرهان، قم، اسماعیلیان، 1374 ق، ج 3، ص 452.
[57] سید محمد حسین طباطبائی، پیشین، ج 13، ص 234.
[58] سید محمد حسین طباطبائی، پیشین، ج 8، ص 228.
[59] همان، ج 10، ص 123.
[60] همان، ج 3، ص 197 / شیخ طوسی، پیشین، ج 5، ص 429 / محمد بن محمد رضا قمی مشهدی، پیشین، ج 6، ص 95.
[61] علی بن ابراهیم قمی، پیشین، ج 1، ص 316 / حسین بن علی جزاعی، روضالجنان و روحالجنان فی تفسیر القرآن، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، 1404 ق، ج 10، ص 194.
[62] سید محمد حسین طباطبائی، پیشین، ج 8، ص 266.
[63] ر.ک: بقره: 55.
[64] سید محمد حسین طباطبایی، پیشین، ج 13، ص 233.
[65] محمد بن عبدالله زرکشی، پیشین، ج 3، ص 452.
[66] ر.ک: شیخ طوسی، پیشین، ج 6، ص 527 / محمد بن مسعود بن عیاشی، تفسیر عیاشی، تهران، الکمتبه العلمیه الاسلامیه، 1363 ق، ج 2، ص 318 / علی بن ابراهیم قمی، پیشین، ج 2، ص 29.
[67] تفسیر منسوب به امام حسن عسگری علیهالسلام، قم، مدرسه المهدی، 1409 ق، ج 1، ص 257 / علی بن ابراهیم قمی، پیشین، ج 1، ص 47 / شیخ طوسی، پیشین، ج 7، ص 192 / همچنین ر.ک: بقره: 57، اعراف: 160.
[68] علی بن ابراهیم قمی، پیشین، ج 1، ص 266.
[69] فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 1، ص 266.
[70] همان، ج 2، ص 266 / همچنین ر.ک: بقره: 83.
[71] همان، ج 1ف ص 304 / الخطیب الشربینی، السراج المنیر، ج 1، ص 275 / شیخ طوسی، پیشین، ج 2، ص 190.
[72] شیخ طوسی، پیشین.
[73] همان، ج 2، ص 288 / سید محمد حسین طباطبای، پیشین، ج 2، ص 433 / فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 1، ص 350.
[74] ر.ک: بقرهک 249 / آل عمران: 52 / مائده: 110.
[75] علی بن ابراهیم قمی، پیشین، ج 1، ص 107 / محمد بن عبدالله زرکشی، پیشین، ج 1، ص 654 / فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 1، ص 475.
[76] محمد بن عبدالله زرکشی، پیشین، ج 2، ص 283 / فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 2، ص 187 / شیخ طوسی، پیشین، ج 3، ص 503.
[77] شیخ طوسی، پیشین، ج 3، ص 601 / فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 2، ص 227.
[78] شیخ طوسی، پیشین، ج 4، ص 56 / فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 2، ص 262.
[79] سید محمد حسن طباطبائی، پیشین، ج 6، ص 235.
[80] شیخ طوسی، پیشین، ج 5، ص 429.
[81] شیخ طوسی، پیشین، ج 5، ص 429 / الخطیب الشربینی، پیشین، ج 4، ص 198 / حسین بن علی جزاعی، پیشین، ج 6ف ص 95.
[82] حسین بن علی جزاعی، پیشین.
[83] همان، ج 7، ص 357.
[84] محمد بن مسعود بن عیاشی، پیشین، ج 2، ص 281 / محمد بن عبدالله زرکشی، پیشین، ج 3، ص 407.
[85] تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیهالسلام، ج 1، ص 233.
[86] حمدبن مسعود بن عیاشی، پیشین ج 1، ص 235 / محمد بن عبدالله زرکشی، پیشین، ج 2، ص 343 / سید محمد حسین طباطبائی، پیشین، ج 6، ص 299.
[87] شیخ طوسی، پیشین، ج 3، ص 610.
[88] تفسیر امام حسن عسکری علیهالسلام، ج 1، ص 248.
[89] شیخ طوسی، پیشین، ج 1، ص 44 / تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیهالسلام، ج 1، ص 248 / ملاصدرا، پیشین، ج 3، ص 373.
[90] علی بن ابراهیم قمی، پیشین، ج 1، ص 47 / محمد بن عبدالله زرکشی، پیشین، ج 1، ص 219 / فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 1، ص 114 / شیخ طوسی، پیشین، ج 1، ص 251.
[91] محمد بن عبدالله زرکشی، پیشین، ج 1، ص 219 / ملاصدرا، پیشین، ج 3، ص 406.
[92] شیخ طوسی، پیشین، ج 1، ص 251 / حسین بن علی جزاعی، پیشین، ج 1، ص 422.
[93] فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 1، ص 114 / ملاصدرا، پیشین، ج 3، ص 407.
[94] علی بن ابراهیم قمی، پیشین / حسین بن علی جزاعی، پیشین، ج 1، ص 422 ـ 423.
[95] محمد بن مسعود بن عیاشی، پیشین، ج 1، ص 45 / تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیهالسلام، ج 1، ص 632 / شیخ طوسی، پیشین، ج 1، ص 274.
[96] محمد بن مسعود بن عیاشی، پیشین، ج 1، ص 45 / تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیهالسلام، ج 1، ص 263 / شیخ طوسی، پیشین، ج 1، ص 124.
[97] محمد بن عبدالله زرکشی، پیشین، ج 1، ص 506 / فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 1، ص 351 / شیخ طوسی، پیشین، ج 2، ص 291.
[98] شیخ طوسی، پیشین، ج 1، ص 335 / فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 1، ص 153.
[99] علی بن ابراهیم قمی، پیشین، ج 1، ص 51 / محمدبن عبدالله زرکشی، پیشین، ج 1، ص 269.
[100] شیخ طوسی، پیشین، ج 3، ص 470 / حسین بن علی جزاعی، پیشین، ج 4، ص 61.
[101] محمد بن مسعود بن عیاشی، پیشین، ج 1، ص 335/ فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 2، ص 231/ محمد بن عبدالله زرکشی، پیشین، ج 2، ص 343.
[102] فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 1، ص 335/ محمد بن عبدالله زرکشی، پیشین، ج 2، ص 343 / سید محمد حسین طباطبائی، پیشین، ج 6، ص 86.
[103] فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 2، ص 231.
[104] شیخ طوسی، پیشین، ج 1، ص 182/ فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 1، ص 93/ حسین بن علی جزاعی، پیشین، ج 1، ص 237.
[105] تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیهالسلام، ج 1، ص 228 / فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 1، ص 93/ محمد بن عبدالله زرکشی، پیشین، ج 1، ص 99.
[106] فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 1، ص 93 / شیخ طوسی، پیشین، ج 1، ص 182.
[107] محمد بن مسعود بن عیاشی، پیشین، ج 1، ص 47 / محمد بن عبدالله زرکشی، پیشین، ج 1، ص 199.
[108] شیخ طوسی، پیشین، ج 1، ص 197/ فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 1، ص 108/ صدرالمتألهین، پیشین، ج 3، ص 258.
[109] علی بنابراهیم قمی، پیشین، ج 1، ص 46.
[110] فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 1، ص 98.
[111] تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیهالسلام، ج 1، ص 227/ محمد بن عبدالله زرکشی، پیشین، ج 1، ص 199.
[112] فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 1، ص 93/ شیخ طوسی، پیشین، ج 1، ص 182.
[113] فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 1، ص 94 / شیخ طوسی، پیشین، ج 1، ص 185 / عبدالعلی بن جمعه عروسی حویزی، پیشین، ج 1 ص 73.
[114] صدرالمتألهین، پیشین، ج 3، ص 217 / محمد بن عبدالله زرکشی، پیشین، ج 1، ص 201/ حسین بن علی جزاعی، پیشین، ج 1، ص 396.
[115] فضل بن حسن طبرسی، پیشین،ج 1، ص 94 / صدرالمتألهین، پیشین، ج 3، ص 217 / عبدالعلی بن جمعه عروسی الحویزی، پیشین، ج 3، ص 214.
[116] فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 1، ص 94 / صدرالمتألهین، پیشین، ج 3، ص 214.
[117] صدرالمتألهین، پیشین، ج 3، ص 214.
[118] همان، ص 216.
[119] حسین بن علی جزاعی، پیشین، ج 1، ص 396.
[120] محمد بن عبدالله زرکشی، پیشین، ج 1، ص 201 / عبدالعلی بن جمعه عروسی الحویزی، پیشین، ج 1، ص 73.
[121] تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیهالسلام، ج 1، ص 230/ محمد بن عبدالله زرکشی، پیشین، ج 1، ص 202.
[122] شیخ طوسی، پیشین، ج 1، ص 190 / فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 1، ص 96.
[123] فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 1، ص 94.
[124] صدرالمتألهین، پیشین، ج 3، ص 237.
[125] بقره: 83.
[126] شیخ طوسی، پیشین، ج 1، ص 194 / فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 1، ص 97 / ملاصدرا، پیشین، ج 3، ص 243.
[127] تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیهالسلام، ج 1، ص 232 / محمد بن مسعود بن عیاشی، پیشین، ج 1، ص 42 / محمد بن عبدالله زرکشی، پیشین، ج 1، ص 204.
[128] محمد بن عبدالله زرکشی، پیشین، ج 1، ص 204.
[129] صدرالمتألهین، پیشین، ج 3، ص 234.
[130] فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 1، ص 97.
[131] محمد بن عبدالله زرکشی، پیشین، ج 1، ص 204/ حسین بن علی جزاعی، پیشین، ج 1، ص 400.
[132] محمد بن عبدالله زرکشی، پیشین، ج 1، ص 261.
[133] همان / فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 2، ص 62.
[134] فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 2، ص 66.
[135] سید محمد حسین طباطبائی، پیشین، ج 14، ص 202.
[136] شیخ طوسی، پیشین، ج 7، ص 195.
دیگه مطمئن شدم دانشجو نیستی و احتمالا یه آخوند دوزاری هستی به اسم دانشجو . می دونی که جدیدا پرفسور و مهندس می شن آخوندا بی حساب کتاب .
بی خیال ..
فقط مستر یه مطلب !!
چرا نظرات رو با تایید می ذاری ؟
از حرف حق می ترسی اخوی ؟!؟